به ترس و شوق، به غم و شادی، به خون و اشک، به امید و ایمان، به دستانی که برخاسته اند از خاک زمین، و به دلهایی که با
درون خویشتن نفس میکشانند... اینجاست جبهه جنگ، جنگی که در آن صدای تقدیر با صدای گریه کودکان تند میشود. اینجاست
جنگ غزه و اسرائیل که تاریخ را با خون به روز میکند
.در آغاز، بر خاک غزه قدم میگذاریم. آنجا که خاک سوخته از حملات بمبارانها، درد و غم مادرانی که فرزندان خود را در دستان
ترس وجدان ترک کردهاند، را دارد. اما در این دلتنگی و تلخی، همچنان آرزوی زندگی در دل هر آدمی است. آرزویی که بهرغم همه سختیها و نابرابریها، در خون تپنده جوانان غزه زنده است.
به سوی اسرائیل نیز میرویم، به سرزمینی که به ظاهر خود را پیشرفته قدرتمند نشان میدهد. اما در این قدرت و ظاهر ، چه
میبینیم؟ دستانی که با بمبارانها و نابرابریها، جانهای بیگناهان را از بین میبرد. در این سرزمین نیز، دلهایی هست که در برابر ستم و خشونت، به امید صلح و عدالت میافزایند.
جنگ، زمینهای است برای کشتن و نابودی، اما همچنین فرصتی است برای حمایت از عدالت و صلح. هرچند که زخمهایی که در
این جنگ باز میشود، به زمانها برای شفا دادن نیاز دارد، اما ایستادگی و همبستگی مردمان جهان در برابر ستم و خشونت، نشان میدهد که امیدی برای آینده وجود دارد.
امروز، با دلی پر از آرزوی صلح و دستانی که به سمت همدیگر دراز شدهاند، به شما میگویم: بگذارید در جهانی که به ما تقسیم شده است، رنگ و قومیت جایگاهی نداشته باشد. بگذارید عشق و همبستگی، زبانی باشد که همه انسانها بهخوبی میفهمند.
بیاید با هم به سوی جنگی نپردازیم، بلکه به سوی صلح و عدالت حرکت کنیم.
دیدگاه