پاییزآخرین برگ تقویم خزان را برنچیده بودکه طوفان فراق دفتر حیات بزرگ عالمی عالیقدر را ورق زد تا رنجیرهبوط از پای همایی بازکند که سیمرغ جانش بیقرار قاف یقین حضرت دلدار بود. خاموشی خورشید وجودش با سکوت سرد زمستان فراق در آمیخت سپهر شریعت در اندوه غروب خورشیدی جهان افروز سیماب ماتم شد.هبوط زمین محبس دلهای آسمانی و جانهای تشنه معراج است آنها که دلهایشان خانه یاد خدا و جانهایشان مرغ نغمه خوان ذکر الله است. شاخسار اندیشه هایشان سر برآورده بر آسمان دوست و پیشانی عبادتشان سر نهاده برآستان بندگی او،سحر اما همسفر سیاحتشان در عالم ملکوت. پای در نخجیر ناسوت و دل در بیکران جبروت.زمین محراب صلاتشان و آسمان گلدسته اذان صبحگاهشان،قامت صلاه به قیام افراشته و روی ارادت بر خاک بندگی نهاده.دستهایشان به قنوت و زبانشان به ذکر جمال دوست. قلمهایشان جز به نیکی کتابت ننماید و قدمهایشان جز به خیرالعمل ره نپیماد.عالمانی که جان به عمل آراسته و خرد به علم و دانایی پرودانده در مینوی اندیشه ژرفشان هزاران بهشت خدمت به خلق بشکفته و در محاق سکوتشان هزار خدمت نهفته.جز به رضای دوست نیندیشندودرمسیری جزصراط مستقیم قدم نگذارند.از آن رادمردان جان به معرفت آراسته و دل از تعلق خاک برگرفته عالم ربانی حضرت آیت الله شیرازی قدس الله شریف است که عمر گرانبهایش به مجاهدت نفس گذرانده و فصل فصل کتاب حیاتش به عبودیت حق گذراند. خرد به شاگردی مکتب شریعت سپرد و در تفحص ژرفترین معانی دینی عمر گذراند تا روح تشنه حقیقتش ازچشمه های فیاض دیانت سیراب گردد و جان بیقرار مکاشفتش در کشف سرالله قرار بخشد و حاصل همت و مجاهدتش کتابت ده ها کتاب که میراثی ماندگار برای هر اندیشه ای که در جستجوی حقیقت باشد و هر سالکی که رهرو طریقت باشد.آستان اشرف قدس رضوی میعادگاه او تا در نهانخانه قلبش چراغ دوست افروخته دارد و مشکات جان به شعله عشق حضرت جانان روشن بدارد. هر سحر میقات دیدارباحضرت دلداربود تا سر بر آستان بندگی نهاده و سجاده خضوع بر خاک گسترانده از چشمه وضو ساخته وصلاه بندگی با خشوع به جای آورده جان در رضای دوست به کف نهاد.آستان قدس رضوی محراب بندگی او بود تا لبهای تشنه از صیام را با زمزم ذکر سبحانی تازه کند.تکبیرهای بندگی که از مناره مسجد برخاست،به دیدار معبود شتافت تا از حوض کوثر وضو بگیرد و نماز ابدیت به امامت مولایش علی(ع) اقامه سازد.کوچه پس کوچه های مشهد الرضا شاهد قدمهایی بودند که با هر تکبیر اذان حی علی الصلاه بود راه فلاح و رستگاری را در حی علی خیر العمل میجست و اینگونه بود که نبض حیاتش به گره گشایی از کار خلق پیوسته بود و انفاس سحرگاهش به سجود بندگی.از حضیض حیات در گذشت تا همای جان در وسعت لامکان بیکران ابدیت به پرواز درآید.بادش گرامش و راهش طریق سالکان ربانی باد.
*دکتر سعید نیاکوثری
مدیر کانون فرهنگی هنری صبا
دیدگاه